آخرین متدهای روز جهان در رابطه نحوه محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد(در گوشی)
درباره وبلاگ

به وبلاگ خودخوش آمدید مقدم نویسندگان و بینندگان را گرامی میداریم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بچه های HIT90 و آدرس hit90esf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 734
بازدید کل : 12173
تعداد مطالب : 117
تعداد نظرات : 152
تعداد آنلاین : 1



تعبیر خواب آنلاین

<-PollName->

<-PollItems->


.

.

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
فناوری اطلاعات سلامت ورودی 90
بچه های HIT90

کمی نوآوری و خلاقیت داشته باشید. جناب استاد به اندازه ی کافی خودش مشکلات و بدبختی دارد، دیگه نیاز نیست شما با آن خط زیبای منحصر به فردتون یک صفحه ی آچار براش از مشکلاتتون بنویسید. حالا باز ای کاش فقط یک نفر چنین عباراتی را می نوشت. یکهو می بینی از 30 نفر دانشجو، بیست و هشت نفراینا را نوشته اند که اگر این درس را نمره نگیریم مشروطیم و مادرمان مریض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار این مشکلات را هم از روی همدیگه تقلب کردن.

===================

 روشی پلید

 یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی نتونسته بودم اونا بخونم و با ذهن کاملا خالی سر جلسه امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم هیچکدوم از این سوالات حتی برام آشنا هم نیست. یک جمله در پایان برگه نوشتم و برگه را تحویل دادم:

 «در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه ی امتحان از سوی دیگر دانشجویان شاهد بودم از دادن این امتحان خودداری کرده و نمره ی صفر را به بیستِ با تقلب ترجیح میدهم.»

 نمره الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.

 =====================

 صم بکم عمى فهم لایعقلون

 درس معارف بود. میدونستم موضوع درس چیه و مباحثش در چه زمینه ایه -با عرض خسته نباشید به خودم- اما جزئیات مطالب و محتوای درس را نمیدونستم. سوالات توزیع شد و باز هم دیدم سوالات کمی برام ناآشناست. از مغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب دینی کلاس اول ابتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا چگونه مواد غذایی در بدن مادر تبدیل به شیر میشود تا برهان نظم و علیت که در دبیرستان خونده بودم. اما نقطه ی طلایی برگه این جمله بود:

 «جناب استاد برای من کاری نداشت که عین محتوای کتاب را برایتان کپی کنم اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما یاد دادید که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنیم. گفتید در دین عقل هم سهیم است و نباید «صم بکم عمى فهم لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم را بفهمم ولی کپی نکنم بلکه از دانسته های خود بنویسم.»



نظرات شما عزیزان:

بهاره
ساعت17:14---27 تير 1391
عزیزم خیلی عالیه .......................
بابااین مطلبارو ازکجامیاری دمت گرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: